ما همه عمار توییم رهبرا


سیّدعلی خامنهای
۱۳۹۳/۱۱/۱

ارزش دانشمند ودانش
منبع : شرح ابن ابی الحدید ، جلد 20 ، ص289، کلمه ی 299
منبع : شرح ابن ابی الحدید ، جلد 20 ، ص 332،کلمه ی 814
منبع : بحار ،جلد1،ص64
منبع : غررالحکم ،ص384
منبع : مستدرک 2،ص310
منبع : تحف العقول ،ص91
علم و عمل
منبع : لئالی اللخبار ص192
منبع : مجموعه ی ورّام جلد 1 ص220
عقل و علم
منبع : غررالحکم ،ص67
منبع : مستدرک 2،ص287
منبع : بحارز 1،ص52
منبع : غررالحکم ،ص546
منبع : فهرست غرر،ص269
منبع : غررالحکم ،ص444
غرور علم
منبع : غررالحکم،ص862
تجربه و علم
منبع : سفینه ((عبر))ص146
منبع : غررالحکم، ص35
منبع : بحار 1،ص43
منبع : تحف القول ،ص96
تعلیم و تعلّم
منبع : بحار ،جلد1،ص64
منبع : تاریخ یعقوبی ،ص152
منبع : مشکوةالانوار ،ص133
منبع : غررالحکم ،ص384
منبع : فهرست غرر، ص 316
منبع : بحار ، جلد 1، ص55
منبع : الاسشلام و الحضار العربیه ، ص103
طالبان علم
گروه اول با سخنان خود مردم را می آزارند و در بحث های علمی مجادله و لجاجت میکنند ، اینان درس میخوانند تا در مجلس عمومی با حضور مردم سخن علمی بگویند ، معلومات خود را به رخ این و آن بکشند و با نیروی دانش دیگران را شکست دهند و برتری خود را اثبات نمایند.
گروه دوم وقتی بااقران و امثال خود مواجه می شوند ، تکبّر می کنند و بر اثر غرور علمی ،آنان را با دیده ی تحقیر می نگرند و موقعیکه با ثروتمندان پست تر از خود بر خورد مینمایند به مکر و فریب دست می زنند و تملّق می گویند تا توجه آنان را به خود جلب کنند و از ثروتشان بهره مند کردند.
واضح است که تنها گروه سوّم در تحصیل علم ، هدف صحیح و منزّه دارند و ممکن است در پرتو دانش خود به کمال انسانی نائل گردند، ولی گروه اوّل و دوّم گرچه درس می خوانند و از پی تحصیل علم می روند امّا اخلاق بد و رفتار ناپسندشان سدّ راه سعادت آنها است و نمی توانند از معلومات خویش به شایستگی استفاده نمایند.
منبع : کافی ،جلد1،ص49
منبع : تحف العقول ص207
پرسش و علم
سواد آموزی
منبع : بحار جلد 17 ص46
منبع : بحار، جلد 1 ،ص57
منبع : نهج البلاغه فیض ص 1113
منبع : : نهج البلاغه فیض ص 1113
مهار علم
منبع : بحار جلد 1 ص 110
اجتماع و تحصیل علم
منبع : شرح بن ابی الحدید 20، کلمه ی 98 ، ص 267
منبع : غررالحکم ، ص 697
منبع : فهرست غررالحکم، ص 265
منبع : شرح بن ابی الحدید 20، کلمه ی 817
منبع : مستدرک ،جلد 2 ،ص322
تغذیه جان
منبع : سفینه (طعم) ص84
رشد علمی
جمله ی ((وَ ما یَنزِلُ مِنَ السَّماءِ و ما یَعرُجُ فیها)) از سوره ی حدید و جزءِ آیات پیش از ((علیمٌ بِذاتِ الصُّدور)) است که در حدیث حضرت علی بن الحسین (ع) آمده است . اینکه امام سجّاد (ع) در فهم این آیه ، به عمق دانش مردمی در آخر زمان اشاره می کند شاید ناظر به مطلبی باشد که دنیای امروز بدان متوجه شده است .
منبع : تفسیر برهان ، ص 1228
منبع : مشکوة الانوار ، ص 135
———————————————————————————————————–
کلیه ی احادیث پایین از کتاب اصول کافی جلد 1 برداشته شده است.
باب فرض علم و وجوب طلب و تشویق بدان
منبع : ص 83
منبع : ص 83
منبع : ص 83
باب توصیف و شرح علم، فضیلت علم و عالم
منبع : ص 89
منبع : ص 91
منبع : ص 91
منبع : ص 91
منبع : ص 91
منبع : ص 93
باب ثواب عالم و متعلم
منبع : ص 97
منبع : ص 97
منبع : 97
منبع : ص 99
منبع : ص 99
باب صفت علما
منبع : ص 103
منبع : 103
منبع :ص 105
—————————————————————————————————————————
توجه : کلیه ی این مطالب از کتاب اصول کافی جلد 4 برداشته شده است.
تفکر و اندیشه
منبع : ص 175
منبع : ص 177
منبع : ص 177
—————————————————————————————————-
منبع:سوره ی آل عمران-191
منبع: بحار17،ص216
منبع: سفینه،(( فکر))،ص382
منبع: فهرست غرر،ص314
منبع: غررالحکم، ص517
منبع: فهرست غرر،ص267
منبع: اثبات الهداة،ج1،ص46-47
منبع: اثبات الهداة،ج1،ص46-47
منبع: اثبات الهداة،ج1،ص46-47
منبع: اثبات الهداة،ج1،ص46-47
منبع : البحار ١/١۶۶
منبع: شرح غرر الحکم۵⁄٢٣٣
منبع: شرح غرر الحکم۴⁄۴٩و٣۵٧
منبع : کنز العمال ١٠/١٣۶
منبع : کنزالعمال ١٠/١۴۴
منبع : البحار ١/٢٠٣
منبع: کنزالعمال ١٠/١۴۵
منبع : کنزالعمال ١٠/١۶١
منبع : کنزالعمال ١٠/١۴٧
منبع : الخصال ۴
منبع : کشف الغمّه 2/197
منبع : بحار جلد 1 ص 110
نماز ، کلاس درس الهی
وقتی که انسان ، نماز خود را از اوّل وقت به تاخیر می اندازد ، در حقیقت تنها تکلیفش را انجام داده است . و آن نماز انجام تکلیف است،نه ملاقات عاشقانه با خدا ، جا دارد،در اینجا مطلبی را که به ذهنم رسید ،در ارتباط با نماز اوّل وقت برای شما خواننده محترم بیان نمایم .
بنظر بنده نماز؛ کلاس درس الهی می باشد و هرکس در این کلاس حضور پیدا نکند و یا با تاخیر حضور پیدا کند ، قطعاً نمی تواند درس استاد را خوب یاد بگیرد .و این مسئله نتیجه ای جز تجدیدی و مردودی نخواهد داشت . اگر به تاریخ زندگی همه بزرگان توجه نماییم ، می بینیم که تمامی ایشان اهل نماز اوّل وقت بوده اند . اگر خداوند به فضیل عیاض راهزن نظر می کند و بعدها بجایی می رسد که در حدود 200عارف و سالک را تربیت می کند به خاطراین است ، که او به نماز اوّل وقت شدیداً توجه داشته است ، که در نهایت ، این حضور به وقت در سر کلاس استاد و مربی آفرینش ( خداوند متعال ) باعث قبولی او می شود
قاله ای پیرامون جایگاه و مقام پدر و مادر جایگاه پدر و مادر در نزد خداوند نویسنده : مصطفی حاجی امیری همه انسان ها ، در هر رتبه و شرایطی، مدیون والدین خویش هستند ، لذا احترام به والدین، حقی است انسانی نه فقط اسلامی؛ حتی به والدینی که کافر باشند ، هم باید احسان کرد. احسان و تکریم به پدر و مادر از جایگاه بسیار بلندی برخوردار است و خداوند همواره پس از بیان حکم وجوب پرستش خویش ، به احترام و تکریم پدر و مادر اشاره کرده و حکم می کند: » و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لاتعبدون الاالله و بالوالدین احساناً « قرآن در این آیه ، احسان به پدر و مادر را به عنوان پیمان خداوند با بنی اسرائیل یاد کرده است و هنگامی که از بنی اسرائیل پیمان و عهد گرفتیم ، که جز خدا را نپرستند و به پدر و مادر احترام گذارند و احسان و نیکی کنند. و نیز در چهار مورد دیگر از جمله در سوره اسراء آیه 23 هنگامی که خداوند به مردمان فرمان می دهد که تنها او را بپرستند، بی درنگ حکم و فرمان احسان و نیکی به پدر و مادر را مطرح می سازد که بیانگر میزان اهمیت و جایگاه احسان به پدر و مادر در پیشگاه خداوند است. به این معنا که پرستش خدای یگانه و احسان به والدین در کنار هم آمده تا مردمان از جایگاه پدر و مادر آگاه شوند. اگر خداوند به عنوان آفریدگار و پروردگار می بایست پرستش شود، پدر و مادر نیز به عنوان واسطه فیض وجود و نعمت های خداوندی بر انسان، باید مورد احترام و احسان قرار گیرند. از این رو خداوند امور چندی را که می تواند نسبت به خویش و پدر و مادر به جا آورده شود در کنار هم می آورد. به سخن دیگر اگر عبودیت و پرستش کسی غیر از خدا جایز بود آن شخص همان والدین هستند و از آن جایی که چنین امری کفر و شرک است ، خداوند فرمان می دهد ، که به جای پرستش ایشان در حق آنان احسان شود. احسان، برترین حالتی است که پس از پرستش می توان تصور کرد. به این معنا که احسان مرتبه دوم پرستش است و اگر پرستشی به غیر خدا جایز بوده حکم به آن می شد و چون امکان پذیر نیست مرتبه دوم آن مورد تأکید قرار گرفته است. امور دیگری که جایز است انسان هم نسبت به خدا و هم غیر خدا به جا آورد، خداوند در آیات قرآنی به آنها فرمان داده و از مردمان خواسته است تا آنها را انجام دهند. از این رو در آیه 14 سوره لقمان فرمان می دهد: ان اشکر لی و لوالدیک؛ از من و پدر و مادرتان تشکر کنید. امام رضا(ع) در این باره می فرماید:«خدا امر فرموده به شکرگذاری از خودش و برای والدین، پس اگر کسی والدین را شکر نکند، خدا را هم شکر نمی کند. برخی از مفسران باتوجه به نکره بودن احسان در آیه 23 سوره اسراء بر این باورند که نکره آوردن به معنای آن است که فرزندان می بایست در همه امور در حق آنان مراعات احسان را بکنند و چیزی را فروگذار نکنند. این حکم قرآنی اختصاصی به مؤمنان نداشته و همه انسان ها را دربرمی گیرد. قرآن به این شیوه دیگرانی را که ایمان به قرآن و خدا ندارند تشویق می کند که حداقل در حق پدر و مادر خویش به حکم وظیفه انسانی، احسان و احترام بگذارند. امام باقر(ع) می فرمایند : مو سی بن عمران (ع) در مناجات خود به خدا وند متعال عرض کرد : « مرا سفارش و مو عظه کن » خداوند متعال سه بار به او فرموند : «اوصیک بی; تو را به (رابطه و یاد) خودم سفارش می کنم.» مو سی(ع) عرض کرد : باز مرا مو عظه کن ، خداوند متعال دو بار به او فرمود: «اوصیک بامّک» تو را به نیکی به مادرت سفارش می کنم » و یک بار فرمو د: « تو را به نیکی به پدرت سفارش می نمایم.» بعضی از دانشمندان ازاین عبارت چنین استفاده کرده اند ، که اگر نیکی به پدر و مادر را سه بخش کنیم ، دوبخش آن از آن مادر است. روشهای احسان و تکریم والدین احسان و احترام به پدر و مادر با توجه به سنت ها و فرهنگ ها متفاوت است ولی اصولی انسانی است که می توان در همه جا آن را یافت و بدان پای بند بود ، که عبارتند از : 1- برخورد پسندیده براساس عرف هر جامعه و به کارگیری واژگان زیبا و شیوا 2- تواضع و فروتنی 3- مهربانی و محبت پیامبر اکرم(ص) در بیان عظمت و شأن این دو موجود گرانقدر می فرماید: نگاه محبت آمیز فرزند به پدر و مادرش، عبادت است. 4- دعای خیر کردن برای ایشان 5- تشکر و سپاسگزاری از زحمات ایشان 6- آنان را به اسم صدا نزند و جلوتر از آنان راه نرود. مردی از رسول اکرم (ص) سؤال کرد، حق پدر بر فرزندش چیست؟ حضرت فرمودند:«پدرش را با اسم صدا نزند و جلو او راه نرود و قبل از او ننشیند و باعث دشنام او نشود.» روزی امام صادق (ع) در حال گذر از مسیری بودند ، که ناگهان دیدند ، فرزندی با غرور و تکبّر به فاصله سه قدم از پدر خود جلوتر می رود ، حضرت که این صحنه را دیدند خود را به سرعت به جوان رساندند و فرمودند : ای فرزند ؛ به اندازه سه قدم که با غرور جلوتر از پدر خود گام بر داشتی ، بدان که خداوند سی سال از عمرت را کوتاه کرد . حضرت مولای متقیان علی (ع)می فرمایند: «به احترام پدر و معلمت از جای برخیز، اگر چه پادشاه باشی.» حجت الاسلام والمسلمین جمّی امام جمعه ی آبادان نقل می کرد: «یکبار محضر حضرت امام خمینی (ره) در جماران رسیدیم، یکی از مسؤولین مملکتی برای انجام کارهای جاری به خدمت امام رسید، پدر سالخورده اش نیز همراهش بود، وقتی که می خواست حضور امام (ره)برسد، خودش جلوتر از پدر حرکت کرد، پس از تشرف به خدمت امام، پدرش را معرفی کرد، امام نگاهی به آن مسؤول نمود و فرمود:«این آقا پدر شما هستند؟» عرض کرد:آری، امام فرمودند:«پس چرا جلو وی راه افتاده ای و وارد شدی؟» به این ترتیب مقام ارجمند پدری را گوشزد کرده و درس بزرگ احترام به پدررا به ما آموخت.» 7- پرهیز از اذیت و آزار والدین پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: «نفرین و نفرین شده است کسی که پدر و مادرش را بزند، نفرین و نفرین شده است کسی که پدرو مادرش را آزار دهد.» و در جای دیگر می فرمایند: «بزرگترین گناهان شرک به خدا و آزار دادن پدر و مادر است» و در همین رابطه امام باقر (ع)می فرمایند: «آزار دهنده ی پدر و مادر وارد بهشت نمی شود.» 8- دوری از درشت گویی حتی به کار نبردن واژه “اف ” امام صادق(ع) می فرمایند : اگر چیزی کمتر از ” اف ” وجود داشت، خدا از آن نهی می کرد و این حداقل مخالفت و بی احترامی نسبت به پدر و مادر است، و منظور از این جمله نظر تند و غضب آلود به پدر و مادر کردن می باشد. اطاعت کامل از پدر و مادر امری است که قرآن بدان فرمان داده و تنها موردی که استثنا شده و شخص می تواند از دستور پدر و مادر اطاعت نکند و با حفظ احترام ایشان از آن سرپیچی کند ، دستور آنها به کفر خداست که در این مورد می توان از حکم و فرمانشان اطاعت نکرد. امّا در همه موارد دیگر می بایست ، از ایشان اطاعت کرد و فرمان برد. در روایت اهل بیت(ع) احترام به پدر و مادر و احسان به ایشان به معنای برخورد نیکو و رسیدگی به نیازهای آنان پیش از درخواست، و ابراز قول کریم به معنای طلب مغفرت آمده است. تعبیر جناح الذل نیز نگاه با رأفت و رحمت و دوری از نگاه های تیز و تند و بلند نکردن صدا و بالا نبردن دست و پیش نیفتادن از آنان معنا شده است. بر جای بلند و برتر نشاندن از دیگر روش های تکریم و احسان به پدر و مادر و احترام نهادن به آنان است که از آیه 10 سوره یوسف می توان آن را به دست آورد. جایگاه و مقام والدین در کلام پیامبر (ص) می فرماید: خداوند با خشنودی والدین خشنود می شود و با خشمگین شدن والدین خشمگین می گردد و این نشان دهنده توجه و عنایت ویژه پروردگار نسبت به مقام و منزلت والدین می باشد. همچنین پیامبر عظیم الشأن درباره رفتار خداپسندانه با والدین می فرماید: هر که روز را آغاز کند و در کار پدر و مادر خویش مطیع خدا باشد[و چنان که خدا می پسندد با ایشان رفتار کند]، دو در بهشت بر او گشوده باشد. و نیز رسول خدا (ص) درباره پی آمد ناسپاسی پدر و مادر فرموده است : پیامبر(ص) مهر و رحمت حضرت محمد(ص) در رابطه با جایگاه و مقام پدر و مادرچنین می فرمایند: چهار کس را خداوند به بهشت در نیاورد و از نعیم آن به وی نچشاند: شراب خوار، رباخوار، آن کس که مال یتیم به ناحق خورد ،آن کس که پدر و مادر از او ناخشنود باشند. ایشان در حدیثی دیگر«دو چیز را خداوند در این جهان کیفر می دهد: تعدی [ستم به دیگری]وناسپاسی با پدر و مادر »و باز پیامبر (ص)رأفت و رحمت، از عشق به مادر چنین می فرماید : «هر که پیشانی مادر خویش را ببوسد، از آتش جهنم مصون شود.» رسول اعظم (ص) درباره قطع رابطه با پدر می گوید: «دوستی پدر خویش را حفظ کن و رشته آن را مَبُر ؛ زیرا [در این صورت] خداوند نور تو را خاموش می کند.» همچنین می فرماید: «هر که از روی مهربانی به چهره پدر و مادر خویش نگاه کند، خدا به پاداش آن، برای وی حج مقبول نیکویی رقم می زند.» رفتار فرزندان در آخر الزمان قال رسوالله (ص) : « یاتی علی النّاس زمانٌ ، یجفوُا الرّجلُ والدیه و یبرُّ صدیقه » برای مردم روزگاری می رسد که ، فرزند (انسان ) به پدر و مادرش جفا می کند .، ولی با دوستانش از راه وفا و صفا وارد می شود. البته این افراد بدانند، که امام زمان (عج) از ایشان راضی نیست . آیا تقابل با والدین جایز است ؟ یکی از مسائل روز جامعه و سئوالات جوانان ، در مورد نوع رفتار با والدین می باشد ، اعم از اینکه والدین خوب ، بد اخلاق ، معتاد و غیره باشند ، در این صورت وظیفه ما چیست ؟ رسول اکرم (ص) می فرمایند : سه چیز است که احدی حق تخلف و سر پیچی از آن را ندارد . ۱- نیکی به پدر و مادر خواه مسلمان باشند یا غیر مسلمان ۲- وفاء به عهد خواه طرف پیمان مسلمان باشد یا غیر مسلمان ۳- اداء امانت خواه صاحب امانت مسلمان باشد یا غیر مسلمان یکی از مهمترین عوامل موفقیت در زندگی و سلوک الی الله رضایت پدر و مادر از فرزند است . که سهل انگاری در این مسئله باعث بی برکتی و تنزل انسان در دنیا و آخرت خواهد شد. و در این مسئله هیچ فرقی بین والدین خوب و بد نیست . ایشان در مقابل اشتباهات خود در زندگی و ظلم به فرزندان در هر مرتبه که باشد ، به خداوند متعال پاسخگو خواهند بود ولی فرزندان اجازه محاکمه، برخورد ، بی احترامی و غیره را ندارند چرا که درنزاع بین فرزند و والدین قطعاً متضرر فرزند خواهد بود و این مسئله ، یک مسئله عقلایی است . اگر قرار باشد ، فرزندان در مقابل والدین خود بایستند ، اولین پیامد این تقابل بوجود آمدن باب بی احترامی در خانواده خواهد است و دومین پیامد آن ایجاد یک نوع تسلسل حرمت شکنی در نسل های بعدی است یعنی فتح البابی می شود برای اینکه نوه و نتیجه هم در این گردونه قرار گیرند لذا اسلام ، برای مقابله با این ساختارشکنی اجازه هیچگونه بی احترامی را به فرزندان نمی دهد. اتفاقاً یکی از مهمترین علل رشد و عدم رشد انسان در مسیر زندگی در تمام ابعاد اعم از مالی ، خانوادگی و تحصیلی و غیره به همین قضیه یعنی نوع رفتار با پدر و مادر و رضایت و عدم رضایت ایشان بر می گردد . نیکی به والدین فرزند را از فرش به عرش می برد و مقابله با آنان ، انسان را از بالا به پایین می آورد. به هر حال تکریم و احترام به پدر و مادر امری است که بیش از هر کار دیگری بدان تأکید شده و نمی توان از آن چشم پوشید. نادیده گرفتن و بی احترامی به ایشان در این دنیا موجب می شود ، تا شخص گرفتار مصیبت ها و بلایا گردد و خیر و برکت از زندگی او برود و در آخرت نیز خوار و ذلیل شود. فرزند در هر موقعیتی که هست، باید فروتن باشد و کمالات و پیروزی های خود را به رخ والدین نکشد ، بلکه قدردان زحمت های آنها باشد و از روی معرفت بداند که همه آنها را مرهون گذشت و فداکاری پدر ومادر خویش است . تواضع در برابر والدین باید عاشقانه و از روی مهر و محبت باشد، نه ظاهری و ساختگی یا برای دستیابی به امکانات مادی آنها . فرزند باید از خداوند متعال برای پدر و مادرش رحمت بخواهد. آثار نیکی و احترام به والدین نیکی و احترام به پدر و مادر و راضی و خشنود نمودن آنان، آثار و فواید بسیار مهم و ارزنده و سعادت دنیوی و اخروی را در پی خواهد داشت . در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم: 1 - خشنودی خداوند و غفران الهی خشنودی خداوند یکی از مهم ترین نتایج نیکی و احترام به والدین است چنان که امام صادق (ع) می فرماید: «حسن سلوک و نیکی به والدین از حسن شناخت و معرفت عبد به خداوند تعالی است، زیرا هیچ عبادتی انسان را به سرعت نیکی به پدر و مادر به خشنودی خداوند تعالی نمی رساند آن هم احسانی که محض تحصیل رضای پروردگار باشد.» بدین جهت خداوند در سوره اسراء بعد از آنکه انسان را به نیکی کردن و احترام به پدر و مادر دستور می دهد، می فرماید: «پروردگارتان به آنچه در درون شماست، آگاه تر [از خودتان]است. اگر صالح باشید، قطعاً او آمرزنده توبه کنندگان است.»(اسراء/25) بنا بر این از آنجا که گاهی در باره حفظ حقوق پدر و مادر و احترام آنها و تواضعی که بر فرزند لازم است ممکن است لغزش هایی پیش بیاید که انسان آگاهانه یا ناآگاه به سوی آن کشیده شود . چنانچه بلافاصله پشیمان شود و در مقام جبران برآید، مسلماً مشمول عفو خدا خواهد شد. 2 - طول عمر یکی دیگر از آثار احترام به والدین، طولانی شدن عمر انسان است . پیامبر(ص)در این باره می فرماید: « ای فرزند آدم! به پدر و مادرت نیکی کن و صله رحم داشته باش تا خداوند، کارت را آسان و عمرت را طولانی بگرداند ، پروردگارت را فرمان ببر تا خردمند به شمار آیی و از او نافرمانی نکن که نادان شمرده می شوی.» همچنین می فرماید:«در آنچه خدای متعال در «الواح» به موسی(ع) داد، از جمله چنین بود:… مرا و پدر و مادرت را سپاسگزاری کن، تا تو را از نابود شدن ها حفاظت کنم و اجلت را به تأخیر بیندازم و به تو زندگی ای پاک ببخشم و تو را از این زندگی به سوی بهتر از آن، ببرم.» امام باقر (ع) نیز با تحسین کسانی که والدین خود را مورد احترام و نیکی قرار می دهند می فرماید: «خوشا به حال کسی که به پدر و مادر خود نیکی کند، زیرا خداوند بر عمر او می افزاید. » 3 - فراوانی روزی خداوند متعال «رزاق» است؛ تمامی موجودات بر سفره لطف و احسان او حضور دارند و از نعمت های او چه مادی و چه معنوی بهره مند می شوند. وظیفه ما در قبال این همه نعمتی که خداوند به ما عطا کرده این است که همیشه و در همه حال سپاسگزار او باشیم. در حقیقت شکر نعمت عامل بسیار مؤثری در افزایش نعمت ها و الطاف الهی است که خداوند با صراحت بدان اشاره فرموده است: « و پروردگارتان اعلام کرد که اگر مرا سپاس گویید، بر نعمت شما می افزایم و اگر کفران کنید، بدانید که عذاب من سخت است.» پدر و مادر نیز از جمله بزرگترین نعمت هایی هستند که خداوند به بندگانش ارزانی داشته است و باید خدا را به خاطر وجود این نعمت های گرانقدر شاکر بود . 4- آسان شدن مرگ مرگ یک رخداد طبیعی در زندگی انسان است و در روایتی از امام رضا(ع) به عنوان یکی از وحشتناک ترین مراحل زندگی انسان معرفی شده است. در حالی که مرگ برای انسان مؤمن و صالح آسان و بنا به سخن امام علی(ع) ارزشمندترین هدیه برای او می باشد آن جا که فرمود: «أفضل تحفة المومن الموت» خداوند در قرآن کریم در وصف مرگ پرهیزگاران می فرماید: «همانها که فرشتگان [مرگ]روحشان را می گیرند در حالی که پاک و پاکیزه اند به آنها می گویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالی که انجام می دادید!»(نحل/32) امام صادق(ع) راحتی در هنگام مرگ و آسان شدن سکرات موت را از دیگر آثار احترام و نیکی به والدین برشمرده و می فرماید: «کسی که دوست دارد خدای متعال سختی های مرگ را بر او آسان سازد، نسبت به خویشان و نزدیکان و پدر و مادرش نیکوکار باشد و اگر چنین کند خدای متعال سختی های مرگ را بر او آسان می کند» 5 - ورود به بهشت و برخورداری از درجات بالای بهشتی از جمله آثار اخروی که در نتیجه احترام به پدر و مادر برای انسان حاصل می شود ،رسیدن به بهشت و بهره مندی از نعمتهای فراوان آن است. خداوند در قرآن سعادت و شقاوت انسان را بسته به اعمال او می داند و برای هر یک از اعمال انسان درجه و مرتبه ای قرار داده است: «برای هر یک برابر اعمالی که انجام داده اند درجاتی است، که پروردگار تو از آنچه می کنند غافل نیست.»(انعام/132) اگر احترام به پدر و مادر در نزد خدا در مرتبه ای بسیار بالا قرار دارد، پس چه پاداشی بهتر و ارزشمندتر از بهره مندی از بهشت و درجات بالای آن برای انسان می تواند وجود داشته باشد؟ امام باقر(ع) در مورد مؤمنان برخوردار از جایگاه والای بهشتی می فرماید: «اگر مؤمنی چهار ویژگی در خود داشته باشد خداوند او را در بالاترین و شریف ترین جایگاه قرار خواهد داد: کسی که یتیمی را پناه داده و بر او پدرانه نظر افکند، کسی که ضعیفی را مورد ترحم قرار دهد و در حد کفایت به او کمک کند، کسی که به والدین خود انفاق و با آنان مدارا کند، و[آن که]به ایشان نیکی کرده واز نگران ساختن آنها اجتناب نماید.» 6 - همنشینی با نیکان یکی از پیامدهای نیک احترام به والدین، همنشینی با نیکان در آخرت است. بزرگترین آرزو و خواسته اهل ایمان، همنشینی با «ابرار» چه در دنیا و چه در آخرت است . آنان از خدا می خواهند که با نیکان بمیرند و با ایشان محشور شوند: «پروردگارا! گناهان ما را بیامرز و زشتی های ما را بپوشان و ما را با نیکان بمیران.» کسی که به خدا ایمان داشته باشد، برای جلب رضایت خدای متعال و برخورداری از فضل و رحمت الهی تمام سعی و تلاش خود را به کار می گیرد و با اعمال شایسته ،راه رسیدن به رستگاری را می پیماید . یکی از آن اعمال نیک، احترام به پدر و مادر است که سعادت آخرت و همنشینی با نیکان را به دنبال خواهد داشت . پیامبر اکرم(ص) در بیان نیکی به پدر و مادر و نتیجه آن در آخرت و روز قیامت می فرماید: «کسی که برای پدر و مادرش حج انجام دهد و یا بدهکاری آنها را بپردازد، خداوند او را در روز قیامت با نیکان بر می انگیزد.» 7 - اجابت دعای والدین در حق فرزندان انسان موجودی است که ،همیشه به خداوند محتاج است و همواره در تمام کارها باید به او متوسل شود و از او کمک بخواهد . دعا بهترین وسیله ارتباط بین خدا و انسان است . خداوند بزرگ بندگان خود را به دعا کردن سفارش نموده و وعده استجابت به آنان داده است. چنانکه درسوره بقره می فرماید: «دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می خواند، پاسخ می گویم.» البته خداوند متعال برای دعا و استجابت آن و همچنین برای درخواست کنندگان آن شرایطی قرار داده است که باید به آن شرایط عمل نمود. در این خصوص پدر و مادر از جمله کسانی هستند که دعایشان در حق فرزندان خوش رفتار مستجاب می شود . در اهمیت دعا برای فرزندان همین بس که حضرت امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه، دعای 25 را به فرزندان خود اختصاص می دهد و از خداوند نیک بختی آ نها را می خواهد. امام صادق(ع) در اهمیت دعای والدین در حق فرزندان می فرماید: «خداوند دعای سه کس را رد نخواهد کرد: دعای پدر در حق فرزند در هنگام نیکی به او، دعای پدر بر ضد فرزند(نفرین) هنگامی که مورد عاق او واقع شود و دعای مظلوم بر ظالم.» 8 - موجب نیکی فرزندان والدین از نظر اخلاقی و تربیتی بر فرزندان خود تأثیر زیادی دارند. پدر و مادر اولین کسانی هستند که فرزندان در تمام مراحل زندگی،آنها را به عنوان الگوی خود قرار می دهند. بنا بر این کسی که انتظار ادب و معرفت و حق شناسی از فرزندانش دارد، باید همین حالت را نسبت به پدر و مادر خودش و بزرگترها نشان دهد، تا کوچکترها هم از او بیاموزند.اگر کسی پدر و مادرش را احترام کرد نتیجه آن را در احترام فرزندانش به خود خواهد دید. اگر فرزند ببیند که پدر و مادرشان نیکی به والدین را سرلوحه زندگی خود قرار داده اند و به آن اهتمام می ورزند، او هم نسبت به آنان چنین خواهد کرد. امام صادق(ع) می فرماید: «به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند.» منابع : 1- قرآن کریم 2- اصول کافی ج2 ص715 تا 316 3- روزگار رهایی - ص 710 4- کتاب مقام پدر و مادر در اسلام - تالیف زینالعابدین احمدی و حسنعلی احمدی از سوی انتشارات میثم تمار 5- گفتار فلسفی - کودک ص ۱۳ 6- همان، ج15، ص178، ح21.
موضوع:
خلاصه نویسی کتاب استاد عشق (زندگینامه دکتر محمود حسابی)
به قلم ایرج حسابی
نشر سازمان چاپ و انتشارات تهران 1380
تعداد صفحات کتاب 216 صفحه
تعداد صفحات خلاصه 6 صفحه متن اصلی
با اندکی تصرف و تلخیص
لیلا امیرپور
molayeghaib@gmail.com
مدرسه علمیه جامعة النور اصفهان
مسابقه خلاصه نویسی
هفته پژوهش – آذر 93
تقدیم به :
آنکه با روح بلندش توانست هزاران نفر را از برکات تعلیم و تعلم در ایران بهره مند سازد
و هر آنکه با زحمات ایشان در پایه گذاری مراکز علمی اکنون رهرو راه علم آموزی است.
و با تقدیم تشکر صمیمانه به همسر مهربانم که مرا یاری نمود
روزی که برف شدیدی آمده بود و پدر برای اینکه راهی برای تردد مادر باز کند ساعت ها در برف ماندند و به شدت مریض شدند وقتی از مدرسه برگشتیم دیدیم پدرمان روی تخت هستند و چنان می لرزند که تخت هم با او تکان می خورد. پدرم تب نوبه داشتند و در تب هزیان می گویند. وقتی گوش دادم می گفتند آیا لزومی داشت که آقای معزالسلطنه به دو بچه کوچک در یک مملکت غریب آن هم وسط جنگ جهانی اول گرسنگی بدهد؟ همین سوال باعث شد که کنجکاو شوم این جمله که پدر همیشه موقع تب و بیماری می گوید یعنی چه؟ بالاخره شبی فرصت را مناسب یافتم و از پدر پرسیدم این جمله که همیشه وقع بیماری می گویید به چه معناست. پدر هم که نمی خواستند ما را ناراحت کنند و شخصیت بزرگ بزرگ یعنی پدرشان نزد ما خراب شود از بیان داستان کودکیشان صرف نظر می کردند تا اینکه شبی خاری در دست من فرو رفت و پدرم با محبت تمام آن را در آوردند و گفتند از فردا شب بعد از انجام تکالیف ، داستان کودکی ام را برایت تعریف می کنم. من بی صبرانه منتظر بودم تا پدر لب بگشایند و قصه کودکی شان را تعریف کنند. قرار ما هرشب از ساعت 12 تا 2 بعد از نیمه شب بود و من بعد از شنیدن چند شب و بخشی از قصه زندگی پدر حیفم آمد که آن را فراموش کنم یا به گوش هم وطنانم نرسانم هرچند پدر به شدت مخالف بودند و هیچگاه برای شهرت و مقام کاری نمی کردند ولی من آنقدر پدر را مردی والا، قوی، سخت کوش، خدمت گذار و بزرگ دیده بودم که بعد از ساعت 2 نصف شب به نوشتن خاطرات ایشان می پرداختم تا شاید حق ایشان را ادا کنم. بهتر این است از زبان خود پدر بگویم:
من و برادرم بچه بودیم خبردار شدیم که مسافرتی در پیش است و از این موضوع خیلی خوشحال بودیم اما آقا و خانم نگران ما بودند و آن موقع علت را نمی دانستیم. دولت وقت آن زمان پدرم را سفیر ایران در بیروت انتخاب کرده بود. حدود یک سال طول کشید تا به بیروت برسیم که سه ماه در بغداد و چهار ماه در سوریه بودیم و در این مدت مشکلات زیادی را تحمل می کردیم.
ما حدود یک سال در بیروت و در خانه ای مجلل زندگی می کردیم ولی این زندگی پایدار نبود از آنجایی که پدر مرد مقام دوستی بود و زمین ها و ثروت های زیادی در جاهای مختلف ایران داشت همواره تلاش میکرد تا مقام بالاتری می گیرد برعکس مادرم که زنی قانع و صبور بود. پدر تصمیم داشت من و برادرم محمد را در مدرسه شبانه روزی بگذارد و با خانم به ایران بازگردد اما مادر قبول نکرد و نزد ما ماند لکن پدر با خونسردی تمام ما را در دیار غربت رها کرد و برای کسب منسب به ایران رفت. پس از چندی خبردار شدیم که پدر با شخصی به نام همدم الدوله که از خانواده سلطنتی بود ازدواج کرده و شب و روز مشغول عیش و نوش خودش است و ما را به کلی از یاد برده است. پدر از همدم الدوله میخواهد تا واسطه شود که نزد شاه مقام بالاتری بیابد.
همدم الدوله هم در عوض از اومیخواهد که ما را ازمنزل سفارت بیرون کند و خرجی ما را هم قطع کند تا ما در مملکت غریب از بین برویم وپیغام میفرستد که ما هرچه زودتر منزل را خالی کنیم.وقتی که مادر از این ماجرا با خبر شدند بسیار نگران و ناراحت شدند اما گفتند هر چه خدا بخواهد. دو بچه کوچک و یک زن جوان با یک مشت اسباب و اثاثیه پشت درب سفارت بودیم. سفارت مستخدمی به نام علی آقا داشت که مرد خوبی بود و اتفاقا تفرشی و همشهری ما بودند و به خاطر مادربزرگ ما یعنی مادر خانم گوهرشاد که زن بزرگی در تفرش بودند احترام زیادی برای مادرم قائل میشدند نمیتوانست این وضعیت ما را ببنید به همین جهت پیشنهاد داد که در یکی از دو اتاق خانه شان زندگی کنیم. حساب کنید تا دیروزخانواده سفیر بودیم و در قصری رویایی زندگی مجللی داشتیم و امروز سربار مستخدم سفارت بشویم. ما به مدرسه می رفتیم و از هزینه خانواده و مدرسه خبر نداشتیم تا اینکه یک روز که در باغ بازی میکردیم ناگهان فریاد جیغ مادر را شنیدیم، فوری به خانه برگشتیم. مادر بی هوش افتاده بود. علی آقا دکتر آورد و مادرم به هوش آمد اما مادر از سینه به پایین فلج شدند ماجرا این بود که مادرهنگام ترک سفارت صندوقچه جواهرات خود را برداشته وخرجی ما را با فروختن آنها تامین میکرد. در آن روز وقتی به سراغ صندوقچه میرود و می بیند که خالی شده است از شدت ناراحتی سکته میکند. پس از این ماجرا مادر از حاج علی خواست که برای ما مدرسه رایگان پیدا کند و او هم با زحمت فراوان مدرسه ای با عنوان مدرسه روحانیون که متعلق به مسیحیان بود پیدا کرد. برای ما سخت بود اما چاره ای نداشتیم. صبح ها به مدرسه می رفتیم و بعد از ظهر ها برای تامین هزینه درمان مادر کار میکردیم و برای غذا و لباس پولی نمیماند لذا مجبور می شدیم شبها به درب منازل مردم برویم و نان خشک را از آشغال ها جدا کنیم و به خانه بیاوریم. در خانه نان ها را خشک میکردیم و پس از خشک شدن شکم مان را سیر میکردیم و برای تامین قند بدن یک نوع میوه بود که در بیروت فراوان و مجانی بود استفاده میکردیم و مقداری نیز برای زمستان خشک میکردیم.
زمانی که نه سال داشتم روزی پدر به بیروت آمد و به مادر گوهرشاد گفت که برای بچه ها دایه میگیریم تا در اینجا درس بخوانند و شما باید به سر خانه و زندگیتان در ایران بازگردید و مادر هم به امید اینکه ما از این وضع بیچارگی نجات پیدا کنیم پذیرفت. پدر او را در کشتی نزدیک ستون نشاند از آنجایی که مادر رفتار مناسبی در ایران با غلامان خانه داشت، غلامان علاقه زیادی به مادر داشتند و او را از قصد پدر آگاه کند که پدر قصد دارد اورا از بچه ها جدا کند تا هم بچه ها در تنهایی اینجا از بین بروند و هم مادر را در تهران تنها رها کند، وقتی که مادر از این نقشه مطلع میشوند سرشان را محکم به ستون کشتی می زنند، و به شدت خونریزی میکنند پدر هم به خیال اینکه با این خونریزی شدید مادر میمیرد او را از کشتی خارج کرد و مادر دوباره با این نقشه نزد ما ماند.
همچنین 14 سال داشتم که و پدرم فهمیده بود که ما در منزل حاج علی زندگی می کنیم، یک سفر به بیروت آمد و جشن بزرگی در کاخ سفارت که آن طرف حیاط بود برگزار و من و برادرم را لباس های گران قیمت پوشاندند و نزد همه به برادرم پول و به همه به برادرم پول و به من که میدانست پول قبول نمی کنم یک جعبه پرگار داد. اما من دلم شور میزد، به حاج علی گفتم چه شده که تا دیروز ما نان شب نداشتیم و پدر از حال ما خبر نداشت و الان به تن ما لباس گران قیمت پوشانده و به ما هدیه می دهد، حاج علی هم که می دانست دهنم قرص است گفت همان اتفاقی که در 9 سالگیت برایتان اتفاق افتاده قرار است فردا صبح رخ دهد یعنی پدرتان شما دو تا برادر را در بیروت رها کند و مادرتان را جدا کند و به تهران ببرد.
حاج علی دلش سوخت و فورا نامه ای به یکی از دوستانش در جنوب بیروت نوشت و از او خواست اتاقی در حیاط خانه اش به ما بدهد. باید شبانه اثاث را می بردیم. من از ساعت 1 تا 4:30 با این حال که چهارده سال بیشتر نداشتم تمامی اثاث مادر و منزل را از خانه حاج علی به جنوب بیروت بردم. آخرین محموله هم مادر بود که روی پشتم کولشان کردم روی گاری گذاشتم و به جنوب بیروت بردم، وقتی پدر فهمید که من و مادر از دستش فرار کردیم، محمد را هم بیرون کرد و گفت تو هم برو پیش همان محمود سمج.
بالاخره با تمام مشکلات در 17 سالگی لیسانس ادبیات را گرفتم و 19 سال داشتم که لیسانس بیولوژی و پس از آن در 22 سالگی مدرک مهندسی راه و ساختمان را اخذ کردم. در آن زمان با نقشه کشی و راه سازی با امرار معاش خانواده کمک کردم، با یک مهندس فرانسوی آشنا شدم و او مرا به یک شرکت راهسازی که راه بین سوریه و لبنان را می ساخت معرفی کرد. من آنجا مسئول گروه شدم. کارگران محلی بودند و شب ها به خانه می رفتند و من می ماندم و شغال ها و گرگ ها و تا چندین ماه شب های سرد را به تنهایی با این اوصاف به سر می بردم شبی پشه مالاریا من را نیش زد و من از آن موقع به بعد دچار تب نوبه شدم. مرگ را می دیدم. البته به لطف خدا یکی از کارگران به کمک دکتر فرانسوی به وسیله قرص های گنه گنه مرا مداوا کرد. یکروز برای بازرسی آمدند و از پیشرفت کار تعجب کردند وعلت را جویا شدند من هم علت را هم دین بودنم با کارگران اعلام کردم و حرف شنوی کارگران از من را شیعه بودنم بیان کردم. به همین جهت مهندسین فرانسوی مرا به جای دیگر که کارگران شیعه با مهندسین فرانسوی مسیحی همکاری نمی کردند فرستادند. در این ایام مشغول به خواندن مهندسی معدن شدم. و در معادن آنجا کار می کردم. مسئولین شرکت فرانسوی که از کار من راضی بودند پیشنهاد دادند که من در دفتر مرکزی شرکت در پاریس برویم و آنجا کار کنم در همین فاصله برادرم که به ایران آمده بود 700 تومان کمک هزینه تحصیل از ایران برایم گرفت وما به پاریس رفتیم.
من و برادرم در رشته حقوق تحصیل کردیم ولی مادرم همواره نسبت به رشته حقوق نگران بودند و میگفتند اگر شما فردا روزی وکیل یا قاضی شدید و رای درستی صادر نکردید یا دفاع نادرستی کردید من زیر خاک جواب خدا را چه بدهم؟ ما همواره از علم مادر استفاده می کردیم. او با وجود افلیج بودن به ما درس قرآن، آموزه های دینی، حافظ، گلستان و بوستان سعدی، دیوان و مثنوی مولانا، و فرهنگ اسلامی میدادند.
روزی در پارکی بودیم که پیرمرد افلیجی که سال گذشته در سال گذشته با او در همین پارک آشنا شده بودیم را دیدم که راحت بر روی پاهایش راه می رفت علت درمان او را از پسرش پرسیدم. پسرش چگونگی معالجه پدرش را برای ما شرح داد و این اتفاق باعث شد که ما به انگیزه درمان مادر حقوق را راها کردیم و به رشته پزشکی مشغول شدیم. من در طی 4 سال و برادرم طی 6 سال توانستیم پزشکی را تمام کنیم. من در بیمارستان پاریس مشغول شدم. به دلیل مطالعه زیاد در کودکی و نداشتن پول برای خرید عینک چشمم به شدت ضعیف شده بود. نمره چشمانم 13.5 میوپ (نزدیک بین) و آستیگمات و دوبینی هم داشت. به همین خاطر چیزهای خیلی ریز را از فاصله دور بهتر می دیدم. و رگ مریض هایی که به سختی پیدا می شد را به من می سپردند ولی از این کار خسته شدم و تصمیم گرفتم رشته ای را انتخاب کنم که بدون فرمول نباشد و انسان را اذیت کند. پس رشته ریاضیات عمومی را انتخاب کردم. و بعد از دو سال لیسانسش را گرفتم. سپس بخاطر کنجکاوی ام در آسمان و کهکشان رشته ستاره شناسی خواندم و در سرمای شدید کوه های آلپ 37 تا 38 درجه زیر صفر محاسبات نجومی انجام می دادم و ستارگان را رصد می کردم و همین باعث بیماری سینوزیت، ذات الریه و سینه پهلو شد. و به شدت مریض شدم. و مجبور بودم در رختخواب استراحت کنم. برای اینکه در رختخواب وقتم تلف نشود شروع به خواندن کتاب های مربوط به رشته ی جدید مهندسی برق کردم چون کارخانه های برق و راه آهن فرانسه به شدت به مهندس برق نیاز داشتند. حیف است وقت را تلف کنیم انسان باید قدر لحظه لحظه عمرش را بداند، وقتی جوان و پر حوصله است. فهمیدن و آگاه شدن نوعی عبادت و تشکر از زحمات و دستاوردهای خداست. در رشته مهندسی برق بعد از دوسال فارغ التحصیل شدم اما راننده تاکسی شدم. بعد از گرفتن فوق لیسانس برق بالاخره در راه آن برق فرانسه مشغول شدم که با وجود حسادت های مهندس های خارجی و انجام بلاهای متعدد که سر من آوردند روزی برای تعمیر در بالای بالکن تعمیر لوکوموتیوها رفتم، ریل های قطار را دیدم که در افق به هم می رسیدند به فکر فرورفتم که آیا مفهوم زندگی همین است؟ هر روز بروم سر کار و لوکومتیو را تعمیر کنم که دو ساعت دیگر آنطرفتر پاریس به هم برسند؟ حتما زندگی مفهومی فراتر از این دارد. تمام شغل ها وتحصیلاتی که داشتم مرا قانع نکرده بود. به سراغ دکتر ژانه رفتم و از او کمک
خواستم وی عصبانی شد و گفت نمی فهمم چرا هر چند سال یکبار رشته ات را عوض می کنی؟اما همسر مهربانی داشت که به دکتر ژانه پیشنهاد داد تا برای من دکتر فابری را معرفی کند. دکتر فابری بعد از مصاحبه ای با من پیشنهاد داد تا در رشته ی علوم پایه و فیزیک تحصیل کنم اما ورود من را به این رشته منوط به قبولی در آزمون علمی دانست. موقعی که زمان امتحان فرا رسید. پروفسور نقشه ها و محاسبات مرا دید گفت: تو چرا رفتی مهندسی خواندی؟ تو باید از اول فیزیک می خواندی؟ آن لحظه یکی از بهترین لحظات زندگی من بود یا بهترین انتخابی که خط و مشی زندگی مرا تعیین کرد. بعد از سه سال دکترای فیزیکم را با درجه ممتاز و تبریک هیئت علمی گرفتم. من چند نظریه در تحقیقاتم در زمینه فیزیک ارائه دادم. یکی حساسیت های سلولهای فتوالکتریک دیگری عبور نور از مجاورت ماده و نظریه بی نهایت بودن ذرات. برای مطرح کردن نظریه ها با دانشمندانی چون بور، فرمی، بورن، دیراک، شرودینگر و پرفسور انیشتین دیدار کردم. به عنوان یکی از 5 نفر برگزیده در کرسی انیشتین حضور پیدا کردم. چهره انیشتین آرام، مهربان و ساده بود. ایشان بسیار مودب و صمیمی برخورد می کردند. نظریه بی نهایت بودن ذرات را ارائه دادم و یک ماه بعد در دیدار بعدی به من گفتند: باید به شهامت بگویم نظریه شما در آینده ای نه چندان دور علم فیزیک را در جهان متحول می کند ولی باید بیشتر روی آن کار کنید. من بسیار خوشحال بودم و در پوست خودم نمی گنجیدم، حتی ایشان مرا رها نکرد بلکه آزمایشگاه مجهزی برای ادامه تحقیقات در اختیارم گذاشتند و با حضور من در آزمایشگاه نور ودیدگان در شیکاگو هماهنگی کردند. در آنجا همه چیز حتی طلا برای آزمایش و تحقیقاتم در اختیار داشتم و آزمایشاتم را انجام دادم و به نتیجه رسیدم. روز ارائه نظریه من فرا رسید انیشتین بود و جمعی از پروفسوران بزرگ. اضطراب زیادی داشتم، ولی انیشتین با احوالپرسی اضطرابم را از بین برد، بعد از یک ساعت توضیح و ارائه معادلات و نتایج کارم در پایان دفاع، انیشتین به من تبریک گفت و بعد از تاییدیه ایشان نشان کوماندور دولالوژیون دونور که بالاتر نشان علمی فرانسه بود را به من دادند. در هنگامی که در کنار بهترین استاد جهان بودم و بهترین امکانات رفاهی را داشتم روزی صدای دلنشین شنریزه های خیابان دانشگاه مرا به یاد خانه کودکیم با حیاط شنی انداخت، پس تصمیم گرفتم به ایران بازگردم.
به ایران آمدم و خانه ای نزدیک میدان شاهپور برای سه نفرمان کرایه کردم. برای کار به هرجا سر زدم ولی هیچ کاری پیدا نکردم و همان مشکلات بیروت شروع شد. نزد آقای نصرالسلطان در دیوان عالی کشور رفتم. او پیشنهاد کار آزاد را داد و چون سرمایه ای نداشتم گفت نزد پدرت که از ثروتمندان کشور است برو. اول تصمیم گرفتم نروم ولی بعد گفتم شاید بعد از این همه سال اوضاع عوض شده باشد.
وقتی به خواندن پدر رسیدم بعد از بیان رشته های تحصیلی و موفقیت هایم که پدر اصلا حوصله شنیدنشان را نداشت درخواتس خود را گفتم که 800 تومان به من قرض بدهید تا کارخانه چوب بری درست کنم ولی پدر با صدای بلند فریاد زد از کجا بیاورم چرا دست از سرم برنمیداری؟
من برگشتم از رفتار پدر شوکه شده بودم و دوباره نزد نصرالسلطان رفتم. ایشان وزارت راه و شوارع را به من پیشنهاد دادند. آنجا ماموریت یافتم که جاده بندرلنگه به بوشهر را نقشه برداری کنم. در این راه سختی زیادی کشیدیم، هیچ غذایی برای خوردن پیدا نمی کردیم و … بالاخره بعد از دوسال نقشه را کامل کردم و به تهران برگشتم وقتی نقشه را به معاون وزارت که خودش مرا به ماموریت فرستاد تحویل دادم از نحوه برخورد او فهمیدم او اصلا از کار مهندسی و علمی سر در نمی آورد. خود را به وزیر رساندم و از تحصیلاتم گفتم، او نیز مرد دلسوزی بود و اتاقی در وزارتخانه به من داد من یک تابلوی بالای اتاق کوبیدم و نوشتم مدرسه مهندسی ایران وزرات طرق. این اولین مدرسه ی مهندسی ایران بود. همه ی دروس را باید خودم تدریس می کردم به زحمت 11 نفر استخدام کردیم رفته رفته با کمک همین دانشجویان یک آزمایشگاه ساختیم و اولین رادیوی ایران که حدود یک متر و نیم بود را در آنجا ساختم. اولین ایستگاه هواشناسی در کشور را هم در پشت بام همان دو اتاق دانشگاه ساختیم. پس از آن طرح دانشگاه و دانشکده را ارائه کردم. خلاصه اسم طرح شد پیشنهاد تاسیس دانشگاه تهران. بخاطر اینکه وزیر و وزرای وقت مانع می شدند مجبور شدیم با خود شاه در میان بگذاریم. شاه یک زمین در اختیار ما گذاشت یک حواله 100000 تومانی برای ساخت دانشگاه داد. و دانشگاه تهران را ساختیم. وقتی دکتر مصدق نخست وزیر شد مرا به عنوان اولین رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت نفت انتخاب کرد. پس از مدتی دکتر مصدق مرا وزیر آموزش و پرورش و ارشاد و علوم و آموزش عالی کرد. پدرم با شنیدن اینکه مقامات مهمی گرفته ام شوکه شده بود و فکر می کرد که من قصد تسویه حساب دارم برای همین میخواست خانه شمیران را به من بدهد. اما من قبول نکردم و او را مطمئن کردم که هیچ تعرضی به اموال شما نمی کنم و قصد جبران ندارم. ولی پدر نزد پدربزرگ مادریمان رفت و او را واسطه کرد تا خانه را قبول کنم و به اصرار زنم این خانه را قبول کردم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی این خانه را به تجهیزات آزمایشگاهی پژوهشی و صنعتی مجهز کردم و 120 نفر از مهندسین در اینجا تحصیل کردند.
و اما …
پروفسور سید محمود حسابی پدر علم نوین و مهندسی ایران پس از تحمل رنج ها و مشکلات فراون و کسب افتخارات و مدارج گوناگون و به زانو در آوردن علم نوین، تاسیس چندین دانشگاه و کتابخانه و کسب مدارج علمی فراوان و خدمات بی شمار به ایران اسلامی و به یادگار گذاشتن ایرج و انوشه و دو نوه (پریشاد و پارسا) در سن 90 سالگی دعوت حق را لبیک گفت و در تفرش محل تولدش به خاک سپرده شد.
روحش شاد ، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
تحصیلات
لیسانس ادبیات از دانشگاه آمریکایی بیروت (۱۲۹۹ ه. ش
لیسانس مهندسی راه و ساختمان از دانشگاه فرانسوی بیروت (۱۳۰۱ ه. ش
لیسانس ریاضیات، ستارهشناسی و زیستشناسی از دانشگاه آمریکایی بیروت (۱۳۰۳ ه. ش
لیسانس مهندسی برق از دانشکده برق پاریس (۱۳۰۴ ه. ش
لیسانس مهندسی معدن از مدرسه عالی معدن پاریس (۱۳۰۵ ه. ش
دکتری فیزیک از دانشگاه سوربن فرانسه (۱۳۰۵ ه. ش
مناصب سیاسی
وی در سال ۱۹۵۷ به عنوان سناتور انتصابی تهران وارد دوره چهارم مجلس سنای ایران شد. وی همچنین وزیر آموزش و پرورش کابینه محمد مصدق در سالهای ۱۹۵۱-۱۹۵۲ بودهاست.
جوایز و افتخارات
۱۳۴۹ - دریافت عنوان «استاد برجسته دانشگاه تهران
۱۳۶۵ - برگزاری کنفرانس سالانه فیزیک ایران در ۱۳۶۵ در گرامیداشت محمود حسابی
نشان لژیون دونور فرانسه
و
اقدامات علمی و اجرائی
اولین نقشهبرداری فنی و تخصصی کشور (راه بندرلنگه به بوشهر)
اولین راهسازی مدرن و علمی ایران (راه تهران به دربندسر)
پایهگذاری اولین مدارس عشایری کشور
پایهگذاری دارالمعلمین عالی (دانشسرای عالی)
ساخت اولین رادیو در کشور
راهاندازی اولین آنتن فرستنده در کشور
راهاندازی اولین مرکز زلزلهشناسی کشور
راهاندازی اولین رآکتور اتمی سازمان انرژی اتمی کشور
راهاندازی اولین دستگاه رادیولوژی در ایران
محاسبه و تعیین ساعت رسمی ایران
پایهگذاری اولین بیمارستان خصوصی در ایران، به نام بیمارستان گوهرشاد
شرکت در پایهگذاری فرهنگستان ایران و ایجاد انجمن زبان فارسی
تدوین اساسنامه طرح تاسیس دانشگاه تهران
پایهگذاری دانشکده فنی دانشگاه تهران
پایهگذاری دانشکده علوم دانشگاه تهران
پایهگذاری شورای عالی معارف
پایهگذاری مرکز عدسی سازی اپتیک کاربردی در دانشکده علوم دانشگاه تهران
پایهگذاری بخش آکوستیک در دانشگاه واندازهگیری فواصل گامهای موسیقی ایرانی به روش علمی
پایهگذاری انجمن موسیقی ایران و مرکز پژوهشهای موسیقی
پایهگذاری و برنامه ریزی آموزش نوین ابتدایی و دبیرستانی
پایهگذاری موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران
پایهگذاری مرکز تحقیقات اتمی دانشگاه تهران
پایهگذاری سازمان انرژی اتمی ایران
پایهگذاری اولین رصدخانه نوین در ایران
هـ
پایهگذاری مرکز مدرن تعقیب ماهوارهها در شیراز
مشارکت در پایهگذاری مرکز مخابرات اسدآباد همدان
پایهگذاری کمیته پژوهشی فضای ایران
ایجاد اولین ایستگاه هواشناسی کشور در ساختمان دانشسرای عالی در نگارستان دانشگاه تهران
تدوین اساسنامه و تاسیس موسسه ملی استاندارد
تدوین آیین نامه کارخانجات نساجی کشور و رساله چگونگی حمایت دولت در رشد این صنعت
پایهگذاری واحد تحقیقاتی صنعتی سغدایی فیزیک اپتیک، هوش مصنوعی
راهاندازی اولین ژنراتور آبی تولید برق در کشور
ایجاد اولین کارگاههای تجربی در علوم کاربردی در ایران
ایجاد اولین آزمایشگاه علوم پایه در کشور
تاسیس واحد تحقیقاتی صنعتی سغدایی
تشکیل و ریاست کمیته پژوهشی ایران
آثار
آثار به جای مانده از محمود حسابی در زمینههای فیزیک، زبان فارسی و … شامل ۲۱ کتاب و مقالهاست. برخی از مهمترین آثار وی عبارتند از
کتابهای فیزیک دبیرستان ۱۳۱۸
کتابی در تفسیر امواج دوبر در شش رساله، دانشگاه تهران ۱۹۴۶
مقاله ذرات پیوسته، در نشریه آکادمی علوم آمریکا ۱۹۴۷
مقاله اثبات نظری بیشتر بودن جرم ذرات شارژ شده به وسیله نور نسبت به الکترون
مقاله مدل ذرات بینهایت گسترده، نشریه فیزیک فرانسه ۱۹۵۷
کتاب دیدگانی فیزیک دانشگاه تهران ۱۳۴۰
رساله نظریه ذرات بینهایت گسترده، دانشگاه تهران ۱۹۷۷
ی